نیمسال دوم را با کولهباری از تجربههای نیمسال اول شروع کردم. مصممتر از قبل به آینده و هدفم فکر میکنم و برای این ترم برنامههای زیادی دارم. میخواهم ساعت مطالعه را بیشتر کنم. در دوران امتحانات به خودم ثابت کردم که میتوانم در طول روز بیشتر از آنچه فکر میکردم تلاش کنم.
مقالهی 5 درس را خوب و با دقت مطالعه کردم و 5 گروه درسهایم را با دقت مشخص کردم. این ترم همه چیز فرق میکند. راه من روشنتر از گذشته در مقابلم نمایان شده و ارادهی بیشتری نسبت به گذشته دارم. انرژی زیادی را در وجودم احساس میکنم. از برنامهای که دارم لذت میبرم و میدانم که میتوانم در دوران طلایی کاستیهای احتمالی گذشته را جبران کنم.
دفتر برنامهریزی را باز میکنم. میخواهم صفحههای سفید پیش رو را با تلاش و پشتکارم پر کنم. بیشتر که فکر میکنم فقط و فقط یک دلیل محکم برای آرامشی که دارم پیدا میکنم: اطمینان قلبی به برنامهی راهبردی. این برنامهی دقیق با ایستگاههای جبرانی متعادل، با پنجرههای باز و نیمهباز، با دورههای مکرر و متناسب، من را روز به روز به هدفم نزدیکتر میکند و از همه مهمتر به روند پیشرفت و تلاشم آرامشی باورنکردنی میدهد. باید پیوستگیام را به این برنامه بیشتر کنم. مطمئنم به هدفم میرسم.