بهار رنگارنگ را با هم آغاز کردیم. سالت را با آرزوهای زیبا و بزرگ شروع کردی. بهار برای تو فصل مهمترین امتحانات بود. فصلی سرشار از تلاش، فصلی که همزمان با طبیعت، تو هم شکوفا شدی، رشد کردی، آموختی، آزموده شدی. شکوفههای صورتی امید بر شاخسار افکار دورپروازت جوانه زد. من به تو مینگریستم، به تلاشت.
بذر تلاشهای بهارانهات در تابستان به نتیجه رسید. تو که کاشته بودی، بهترینها را برداشت کردی. در گرمترین فصل سال، در ماههایی که به ماههای تفریح و استراحت شهرهاند، باز هم از پای ننشستی. ساعتها و دقایق و ثانیهها را با تلاشت به طلاییترین لحظهها تبدیل کردی. همچون نسیم از لابهلای زرینترین شقایقهای زمان عبور کردی و میوههای هزاررنگ اندیشهات را که در بهشتی از امید کاشته بودی، به نظاره نشستی. من به تو مینگریستم، به تلاشت.
تابستانت را با دنیایی از امید به خزان برگریز پیوند زدی. پابهپای برگهای پاییزی، دانه دانهی اشتباهاتت را به دست باد سپردی تا باز هم درستترین و بهترین راه را انتخاب کنی. طبیعت به خواب فرورفت، اما تو همچنان بیدار و هوشیار به هدفت فکر میکردی. طلوعهای زیادی را به نظاره نشستی و شبها، وقتی دنیا در خواب بود، پابهپای ستارگان شب، در دنیای آرزوهایت درخشیدی. من به تو مینگریستم، به تلاشت.
با بلندترین شب سال به استقبال سپیدترین فصل سال رفتی. شبی که برای تو نماد یک دقیقه بیشتر تلاش کردن بود. برف اندیشههای ناب سرتاسر زندگیات را سپیدپوش کرد. بارش انرژی و امید، نشاط و تکاپو، آموختن و پشتکار، تمام راههای جهانت را مسدود کرد و من هنوز به تو مینگرم. به تو که استوارترین و محکمترین ارادهها از آن توست. به تو دانشآموز عزیزم که چهار فصلت با کوشش و پشتکار قرین شده است.
اینک که در آستانهی آخرین ماه سال هستیم دفتر اندیشهات را ورق بزن. به آیندهای که پیش روست فکر کن. در این یک ماه باقیمانده از سال تمام کارهای نیمهتمام را تمام کن و این ماه را از همیشه پرتلاشتر باش. آینده در انتظار ماست. آیندهای که میخواهیم در کنار هم بهتر و پربارتر از قبل آن را بسازیم. چهار فصلت سرشار از شکفتن گلهای آرزو.