وجه مشترک همهی دانشآموزان برای پیشرفت، درس خواندن است؛ اما این درس خواندن چگونه باید باشد؟ همهی دانشآموزان کنکوری درس فیزیک 1 را گذراندهاند و قطعاً با مثال بعدی آشنا هستند. در درس آیینهها در اول دبیرستان میخوانیم که تصویر در آیینهی محدب همیشه کوچکتر از جسم و مجازی است. شاید خیلی از ما فقط با روخوانی یا از همان اشکال معروف ارائهشده در کتاب سعی در حفظ این جمله کنیم؛ اما اگر مثال بارز آن را که نصب این آیینهها در سر پیچ جادههاست یادآوری کنیم، نیازی به حفظ این جمله نیست.
یا زمانی که جسم در فاصلهی کانونی آیینهی مقعر باشد تصویر در بینهایت تشکیل میشود. مثال مناسب در این مورد استفاده از چراغهای معدنکاران و نگهبانان است. نور این چراغها حتی زمانی که اتاق روشن باشد به خوبی به فواصل دورتر میرسد و ما همیشه از رسیدن نور تا این فاصله تعجب کردهایم بدون اینکه مفهوم تشکیل تصویر در بینهایت که در فیزیک 1 را بارها خواندهایم مورد توجه قرار داده باشیم.
اینها همه مثالهایی هستند که ما همواره در زندگی عادی خود با آن مواجه هستیم. برای اینکه فصلی مثل نور و آیینهها از فیزیک 1 را بخوانیم هزاران مثال مشابه را میتوانیم در ذهنمان تداعی کنیم. در این صورت نیازی به حفظ جملات کتاب نخواهیم داشت. این همان درس خواندنی است که دانشآموزان با تراز پایینتر به دنبال آن میگردند و دانشآموزان برتر آن را دارند.