وقتی برای انجام کاری که نتیجهی آن دلخواه ماست تصمیم میگیریم و حتی برای رسیدن به آن برنامه مینویسیم و مقدمات اولیهی آن را نیز آماده میکنیم، بسیار پرانرژی و از ته دل دوست داریم که برنامه را اجرا و به اهداف دلخواه خودمان برسیم؛ ولی متأسفانه گاهی اراده و توان اجرای برنامهای را که خودمان نوشتهایم نداریم؛ زیرا:
1- برنامه را به صورت لحظهای و از روی احساسات مینویسیم.
2- حد و تواناییهای خود را نمیشناسیم و خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و تلاش بر تقلید برنامهی دیگران داریم.
3- برای رسیدن به هدفمان عجله داریم و کیفیت را فدای سرعت و عجله میکنیم.
4- چون توان اجرای برنامه را نداریم به مرور حالت رخوت و کسالت پیدا میکنیم و روحیهی مبارزه و رسیدن به اهداف عالی خود را از دست میدهیم.
5- فقط اهل حرف و تئوری هستیم و در عمل و انجام برنامهها تنبلی میکنیم و سراغ علایق دیگر (بازی و ...) میرویم و خودمان را به اهداف پایینتر راضی میکنیم. به گفتهی شاعر: "نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوهی رندان بلاکش باشد"
6- در انجام برنامه و انجام تکالیف خود پافشاری و سماجت به خرج نمیدهیم و با اولین تلنگر و سختی دلسرد و خسته میشویم.
7- فقط به دنبال راههای میانبر و نزدیک برای رسیدن به مقصود هستیم و پیگیر برنامههای غلطی مانند پیدا کردن روش حل تستی سؤالات، کتابهایی که نفرات برتر استفاده کردهاند، استفاده از مشاوران مختلف، استفاده از مؤسسات متفاوت و ... هستیم.
8- فکر میکنیم برنامه در کوتاهمدت باید جواب بدهد و با کمترین رشد در کوتاهمدت مخالف هستیم.
9- به خودمان اعتماد نداریم و مطمئن نیستیم که توان موفقیت و رشد را داریم.
10- در حین اجرای برنامه سعی بر شناخت تواناییها، نقاط قوت و عملکرد خود نداریم.