در آخرین ماه از فصل زیبای بهار به استقبال دوران جمعبندی میروم. در این دوران بیش از هر چیز به خودباوری و آرامش نیاز دارم. به روزهایی که تلاش کردم فکر میکنم و مطمئنم که به هدفم میرسم. دفتر برنامهریزی را ورق میزنم، به کارنامهی آزمونها و فراز و نشیبهایی که پشت سر گذاشتم فکر میکنم. همیشه درس فیزیک مرا غافلگیر میکرد، اما آن قدر با این حریف قَدَر کشتی گرفتم که ضربهفنیاش کردم.
تکنیکهایی را که از پشتیبانم یاد گرفتم مرور میکنم. انگار رفته رفته برای درس زبانم وقت کم نمیآورم و آزمونم را بهتر مدیریت میکنم. راه را درست آمدهام و باید تا آخر خط با همین انرژی پیش بروم. میخواهم تمام مثبتها را در این ماه دور خودم جمع کنم. درسهایی که دوستشان داشتم و بارها و بارها مرورشان کردم، یارهای باوفای من هستند و مرا به موفقیتی که میخواهم میرسانند. پیشرفتی که در تستزنی داشتم نقطهی مثبت دیگری است که قطعاً کمک زیادی به من میکند. خلاصههایی که در کتاب خودآموزی نوشتم و برای چنین روزهایی آماده کردم تمام نکاتی را که خوانده بودم در ذهنم تداعی میکنند.
من حتی تستهای کنکور سالهای قبل را آماده کردم تا در این ماه با روش سه روز یکبار امتحانشان کنم. میخواهم با لباس فرم مدرسه روی یک صندلی بنشینم و بارها و بارها از خودم آزمون بگیرم. دارم به این فکر میکنم که به اندازهی توانم تلاش کردهام و خدا شاهد تلاشهای من بوده است. یاد شعری که پشتیبانم برایم در دفترم نوشته افتادم:
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمان است